برخی از شبهاتی که از سخنرانی عباس منش پیرامون نامه 31 حضرت علی (ع) برداشت کردم:
شبهه اول: اینکه به کسی توسل میکنند و میگویند فلانی چون به خدا نزدیک تر است حاجتم را به خدا بگوید، حاجت روا شوم، اشتباه است! زیرا خداوند از رگ گردن به ما نزدیک تر است؛ خداوند به صورت یکسان به انسان ها نزدیک است لذا نیازی نیست کسی را واسطه قرار دهیم! از سوی دیگر ایشان میگویند فکر نکن که کسی از تو به خدا نزدیک تر است؛ زیرا این فکر یعنی شرک؛ یعنی بی ایمانی!!!!!
پاسخ: وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ. (سورهی ق، آیه 16)
ترجمه: ما انسان را آفریدیم و وسوسههاى نفس او را مىدانیم، و ما به او از رگ گردن نزدیکتریم.
توضیح: عدهایی با استفاده از این آیه میگویند، خداوند فرموده من به انسان از رگ گردن نزدیکتر ام، بنابراین واسطه قرار دادن کسی جهت نزدیک شدن به خدا و رفع حوائج، کاری باطل و بیهوده است، زیرا خداوند به همه نزدیک است و نیازی نیست از واسطهایی جهت نزدیکی به او استفاده کنیم.
در پاسخ این شبهه باید گفت که درست است که خداوند به همه از رگ گردن نزدیکتر است، ولی آیا همهی ما به خداوند نزدیک هستیم؟ توسل و واسطه قرار دادن شیعیان بخاطر نزدیکی شخص به خداست نه نزدیکی خداوند به شخص! نزدیکی خداوند به انسان عام بوده و شامل تمام انسانها چه مسلمان و چه کافر میشود، اما نزدیکی انسان به خداوند خاص بوده و از راه اطاعت و بندگی او بدست میآید، این نزدیکی دارای ارزش است. (دقت کنید)
وین عجبتر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که او
در کنار من و من مهجورم
• توحید ذات: اعتقاد به یگانگی خداوند است.
• توحید صفات: اعتقاد به اینکه صفات خداوند، عین ذات مقدسش بوده و هرگز جدا و عارض بر ذات نیست؛ و باور به اینکه صفات الهی را فقط خداوند به صورت مستقل و نامحدود دارد.
• توحید افعال (ربوبیت): اعتقاد به اینکه یگانه فاعل مستقل هستی خداست و هیچ موجودی در فاعلیت و تأثیر گذاری، مستقل از اراده و قدرت او نیست.
• توحید پرستش: اعتقاد به اینکه فقط باید خدا را عبادت و پرستش کرد.
شرک نیز بر 4 قسم است:
• شرک ذات: اعتقاد به دو، سه یا چند خدا است.
• شرک صفات: اعتقاد به اینکه صفات خداوند، جدا یا عارض بر ذات اوست یا باور به اینکه صفات الهی را کسی غیر خداوند همانند او به صورت مستقل و نامحدود دارد.
• شرک افعال (روبیت): اعتقاد به وجود فاعل مستقلی غیرِ خدا، که در انجام و تأثیر گذاری فعل، مستقل عمل کند.
• شرک پرستش: اعتقاد به پرستش غیر خدا (انسان، جن، فرشته، چوب، سنگ، ستاره، خورشید و ...).
شیعیان به هر 4 قسم توحید معتقدند و این اعتقاد را هنگام توسل نیز دارند، با این حال شما چگونه میگویید این فکر یعنی شرک؟؟؟ از کجا به این نتیجه رسیدید؟
مضافاً اینکه خدای مهربان در قرآن دستور داده وسیلهای برای تقرب به او بجوییم و مفهوم توسل در جای جای قرآن آمده که مختصرا به چند مورد از آن اشاره می کنیم:
1- آیه 35 سوره مائده
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَ ابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیلهاى براى تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!
توضیح: وسیله در آیه فوق معنى بسیار وسیعى دارد و هر کار و هر چیزى را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار مىشود شامل مىگرد (تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج4، ص364)
شفاعت پیامبران و امامان و بندگان صالح خدا که طبق صریح قرآن باعث تقرب به پروردگار مىگردد، در مفهوم وسیع توسل داخل است، و همچنین پیروى از پیامبر و امام و گام نهادن در جاى گام آنها، زیرا همه اینها موجب نزدیکى به ساحت قدس پروردگار مىباشد حتى سوگند دادن خدا به مقام پیامبران و امامان و صالحان که نشانه علاقه به آنها و اهمیت دادن به مقام و مکتب آنان مىباشد جزء این مفهوم وسیع است. حضرت علی (ع) مهمترین وسیله ها را در خطبه 110 نهج البلاغه نام برده اند. و آنها که آیه فوق را به بعضى از این مفاهیم اختصاص دادهاند در حقیقت هیچگونه دلیلى بر این تخصیص ندارند، زیرا همانطور که گفتیم وسیله در مفهوم لغویش به معنى هر چیزى است که باعث تقرب مىگردد.
2- آیه 19 سوره محمد (ص)
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْوَاکُمْ.
ترجمه: پس بدان که معبودى جز «اللَّه» نیست و براى گناه خود و مردان و زنان با ایمان استغفار کن! و خداوند محل حرکت و قرارگاه شما را مىداند!
توضیح: در این آیه خدای مهربان به پیامبر اسلام (ص) دستور میدهد تا برای خود و مردان و زنان مؤمن طلب استغفار کن. مشخص است که پیامبر (ص) به حکم مقام عصمت هرگز مرتکب گناهى نشده، اینگونه تعبیرها یا اشاره به مسأله ترک اولی و حسنات الأبرار سیئات المقربین است، و یا سرمشقى است براى مسلمانان. (اقتباس از تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج21، 452) این دستور خداوند به پیامبر (ص) برعلاوه اینکه جواز توسل است، مطلق نیز است و محدود به زمان مشخصی نشده و شامل تمام زمان ها (حتی بعد از وفات ایشان) میشود.
خطاب به منکرین توسل میگوییم: چرا خداوند دستور داده است تا پیامبر اکرم (ص) برای دیگران استغفار کنند؟ خداوند میفرماید:
وَ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ. (سوره هود - آیه 90)
ترجمه: از پروردگار خود، آمرزش بطلبید؛ و به سوى او بازگردید؛ که پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبهکار) است!»
آیا جمع بین این آیه که مؤمنین امر به استغفار و توبه شدهاند، و آیه قبل که خداوند به پیامبر اکرم (ص) دستور میدهد برای مؤمنین طلب مغفرت کند، جواز استفاده از وسیله و توسل را به صورت مطلق نمیرساند؟
3- آیه 64 سوره نساء
وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً.
ترجمه: و اگر آنان هنگامی که [با ارتکاب گناه] بر خود ستم کردند نزد تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند، و پیامبر هم براى آنان طلب آمرزش مىکرد، یقیناً خدا را بسیار توبهپذیر و مهربان مىیافتند.
توضیح: این آیه با صراحت موضوع توسل و استفاده از واسطه را برای رسیدن به حوائج دنیایی و اخروی تأیید کرده و شرط آمرزش گناهکاران را توسل و استفاده از واسطه معرفی میکند. از این آیه به خوبى استفاده میشود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالحى در پیشگاه خداوند و طلب چیزى از خداوند به خاطر او، به هیچ وجه ممنوع نیست و با توحید منافات ندارد و اینگونه پاسخ دندان شکنى به کسانی که این گونه وساطت را انکار میکنند، داده میشود.
روشن است که پیامبر (ص) آمرزنده گناه نیست، ایشان از خداوند طلب آمرزش میکنند. نکته قابل توجه این است که قرآن نمىگوید: تو براى آنها استغفار کن بلکه میگوید: «رسول» براى آنها استغفار کند، این تعبیر گویا اشاره به آن است که پیامبر (ص) از مقام و موقعیتش استفاده کند و براى خطاکارانِ توبه کننده، استغفار نماید.
خطاب به منکرین توسل میگوییم: اگر توسل جایز نیست چرا خداوند میفرماید اگر برعلاوه استغفار خودشان رسول (ص) نیز برایشان استغفار میکرد، آن زمان خدا را بسیار بسیار توبه پذیر و مهربان مییافتند؟ آیا آمرزش آنها فقط با استغفار خودشان و بدون بهره گیری از وسیله ممکن نبود؟
4- آیه 97 و 98 سوره یوسف
قَالُواْ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ ﴿97﴾ قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿98﴾
ترجمه: گفتند: اى پدر! آمرزش گناهانمان را بخواه، بىتردید ما خطاکار بودهایم. (97) گفت: براى شما از پروردگارم درخواست آمرزش خواهم کرد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
توضیح: هنگامی که کردهی زشت پسران حضرت یعقوب(ع) بر ملاء شد، به پدر خود متوسل شده و از او خواستند که برایشان طلب استفغار کند، حضرت به خواسته شان جواب مثبت داده و فرمود که به زودى از درگاه خدا براى شما آمرزش مىطلبم.
خطاب به منکرین توسل میگوییم: اگر توسل ناجایز است پس چرا به عنوان یک عمل تأیید شده در قرآن مطرح شده است؟ چرا یعقوب نبی (ع) که پیامبر الهی و معصوم بودند به جای اینکه فرزندان را از توسل بازدارند و بگویند چرا خودتان استغفار نمیکنید، به توسل آنها جواب مثبت داده و فرمودند به زودی برای شما آمرزش میطلبم، و خداوند نیز در قرآن کریم سخن یعقوب نبی (ع) را تأیید نموده است؟
5- آیه 37 سوره بقره
فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.
ترجمه: سپس آدم از پرورگارش کلماتی دریافت داشت (و با آنها توبه کرد) و خداوند توبة او را پذیرفت، چرا که خداوند توبهپذیر و مهربان است.
توضیح: این آیه اشاره به توبه حضرت آدم (ع) دارد که خداوند به ایشان کلماتی را تعلیم فرمود تا به وسیله کلمات، خداوند توبه اش را قبول کند.
بسیاری از بزرگان اهل سنت مانند سیوطی، بنجوزی، و قندوزی تصریح کرده اند که مراد از کلمات، اسامی پنج تن آل عبا (محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع)) است.
برخی دیگر از مفسرین و دانشمندان بزرگ اهل سنت مانند حاکم نیشابوری، ابنکثیر، ابن عساکر، طبرانی، بیهقی، سمهودی و ابنتیمیه مراد از کلمات را فقط پیامبر اکرم (ص) میدانند.
نکته قابل تأمل اینجاست که حضرت آدم (ع) پیش از خلقت ظاهری و بعد از خلقت نوری خدا را به حق ایشان قسم داده و متوسل میشوند و سرانجام بخشیده میشوند.
خطاب به منکرین توسل میگوییم: اگر توسل ناجایز است چرا خداوند برای حضرت آدم (ع) کلمات (و ابزاری جهت آمرزش) آموزش داد تا حضرت بدان توسل کند و مورد بخشش الهی قرار گیرد؟ آیا خداوند نمیتوانست حضرت را بدون توسل ببخشد؟ آیا خدائی که دستور به توحید میدهد دستور به شرک میدهد؟ (نعوذ بالله)
وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِی الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُون.
ترجمه: و آنان به جاى خدا چیزهایى را مىپرستند که نه زیانى به آنان مىرسانند و نه سودى به آنان مىدهند و مىگویند: اینان شفیعان ما نزد خدایند. بگو: آیا خدا را به شفیعانى خبر مىدهید که آنها را در آسمانها و زمین [به عنوان شفیع] نمىشناسد؟ او از آنچه که شریک او قرار مىدهند، منزّه و برتر است.
سپس اضافه میکند که دیدگاه شیعه همانند بت پرستانی است که خدا را قبول داشتند ولی قائل بودند که ما درخواست خود را به واسطه های میگیم و واسطه های به خدا میگویند.
پاسخ: آیه 18 سوره یونس (وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ...) را نمیتوان منطبق بر توسل کرد زیرا:
ب: ما به حیات برزخى معتقدیم، قرآن هم شهیدان را زنده مىدانند. (آیه 154 سوره بقره) ما از اولیای خدا که در راهش شهید شدهاند، تقاضاى دعا داریم. مقایسهى آنان، با سنگ و چوب، بىانصافى است.
ج: پرستش بتها، یا براى ترس است یا امید نفع. بتها، نه زیان مىرسانند که از روى ترس عبادت شوند و نه سودى مىرسانند تا لایق عبادت باشند، پس بهانهاى براى بتپرستى نیست.منطبق کردن پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع)به مفهوم «لاَ یَضُرُّهُمْ وَ لاَ یَنفَعُهُمْ» یعنی «نه ضرری برایشان دارد و نه فایده ای» نیز جای تعجب است، چرا که اطاعت از پیامبر اکرم (ص) چه بعد از وفات و چه قبل از وفات، برای مسلمانان سودمند و عصیان وی در هر زمان زیانبخش است.
همچنان قیاس کردن گفتهی مسلمانان که پیامبران شفیعان ما هستند با گفتهی بت پرستانی که میگفتند: «هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا» قیاس مع الفارق است؛ زیرا شفیعان آنان دروغی بود ولی شفیعان شیعیان مشروع، و خداوند امر و جواز آن را صادر نموده است.
با توجه به قسمت آخر آیه که خداوند میفرماید:«آیا خدا را به شفیعانى خبر مىدهید که آنها را در آسمانها و زمین [به عنوان شفیع] نمىشناسد؟ او از آنچه که شریک او قرار مىدهند، منزّه و برتر است».
به این نتیجه میرسیم که آنان طوری بتها را شفیع قرار میدادند که شرک هم مرتکب میشدند زیرا برعلاوه دروغی بودن شفیعان، به استقلال آنها نیز معتقد بودند، در حالیکه شیعیان به کسانی که متوسل میشوند هیچ استقلال قائل نیستند، به عبادت شان نمیپردازند؛ و آنان را به منظور واسطهی فیض غیر مستقل میخوانند که جواز آن را خداوند متعال در قرآن داده است.
پس این آیه توسل مشروع را نفی نمیکند.
شبهه سوم: حضرت علی علیه السلام خطاب به امام حسن علیه السلام میفرمایند: خداوند بین تو و خودش کسی را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند، و تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری.
پاسخ: در بخشی از نامه 31، سفارش حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) به امام حسن مجتبی (ع) چنین آمده است که:
وَاعْلَمْ، أَنَّ الَّذِی بِیَدِهِ خَزَائِنُ السَّموَاتِ وَالاْرْضِ قَدْ أَذِنَ لَکَ فِی الدُّعَاءِ، وَتَکفَّلَ لَکَ بِالاِجَابَةِ، أَمَرَکَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِیُعْطِیَکَ، وَتَسْتَرْحِمَهُ لِیَرْحَمَکَ، وَ لَمْ یَجْعَلْ بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ مَنْ یَحْجُبُکَ عَنْهُ، وَ لَمْ یُلْجِئْکَ إِلَى مَنْ یَشْفَعُ لَکَ إِلَیْهِ.
ترجمه: (فرزندم!) بدان آن کس که گنج هاى آسمان ها و زمین در دست اوست، به تو اجازه دعا و درخواست را داده و اجابتِ آن را تضمین نموده است، به تو امر کرده که از او بخواهى تا عطایت کند و از او درخواست رحمت کنى تا رحمتش را شامل حال تو گرداند. خداوند میان تو و خودش کسى را قرار نداده که در برابر او حجاب تو شود و تو را مجبور نساخته که به شفیعى پناه برى.
در این نامه حضرت علی (ع) ضمن اشاره به نکاتی جهت تشویق به دعا میفرمایند: «خداوند میان تو و خودش کسى را قرار نداده که در برابر او حجاب تو شود و تو را مجبور نساخته که به شفیعى پناه برى». در اینجا حضرت به این موضوع اشاره میکنند که اساس اسلام بر این است که انسانها میتوانند رابطهی مستقیم با پروردگار خود پیدا کنند، همان گونه که همه روزه در نمازهاى خود از آغاز تا پایان، مخصوصاً در سوره حمد، با پروردگارشان خطاب مستقیم دارند به گونهاى که هیچ واسطهاى میان آنها و او نیست. این افتخار بزرگى است براى اسلام و مسلمانان، که اسلام راه ارتباط مستقیم با خدا را بر همه گشوده و جاى جاىِ قرآن مجید، شاهد و گواه بر آن است به ویژه آیاتى که خداوند را با تعبیر «رَبّنا» یاد میکند. بر خلاف بعضى از مذاهب باطله که پیر و مرشد و شیخ خود را واسطه میدانند و گاه ارتباط مستقیم با خدا را روا نمیپندارند.
در اینجا این سؤال پیش میآید که آیا موضوع توسل و شفاعت که آیات و روایات فراوانی بر مشروعیت و مطلوبیت آن دلالت دارد است، با برقرارى ارتباط مستقیم با خداوند متعال منافات ندارد؟ با توجّه به این دو نکته پاسخ این سؤال روشن مى شود:
اولاً: حضرت فرمودند: «(خداوند) به تو امر کرده که از او بخواهى تا عطایت کند و از او درخواست رحمت کنى تا رحمتش را شامل حال تو گرداند» درحالیکه شیعیان در توسل و شفاعت، برای پیامبر (ص) و امامان (ع) هیچگونه استقلالی قائل نبوده و معتقدند که ایشان به اجازه و قدرت الهی میشنوند و پاسخ میدهند، و اگر خداوند متعال نخواسته باشد مشکلی حل وحاجتی روا گردد، توسل هم سودی ندارد، با این اوصاف، درخواست از ایشان، درخواست از غیر خدا نیست.
ثانیاً: حضرت فرمودند: «خداوند میان تو و خودش کسى را قرار نداده که در برابر او حجاب تو شود و تو را مجبور نساخته که به شفیعى پناه برى»؛ درحالیکه محال است پیامبر (ص) و امامان (ع) بین انسان و خداوند حجاب (و سبب دوری) شوند. ایشان نه تنها حجاب نیستند بلکه سبب کوتاهی فاصله معنوی انسان با خداوند میشوند و به واسطهی وجود ایشان موانع فیض برداشته شده و مشمول فیض الهی میشویم، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا. (سوره نساء، آیه 64)
ترجمه: و اگر آنان هنگامى که [با ارتکاب گناه] به خود ستم کردند، نزد تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند، و پیامبر هم براى آنان طلب آمرزش مىکرد، یقیناً خدا را بسیار توبهپذیر و مهربان مىیافتند.
برای توضیح این مطلب باید بگوییم، وقتی که میخواهیم با شخصی که دارای مقامات دنیایی است ارتباط برقرار کنیم لازم است شخصی را واسطه قرار دهیم و یا لااقل با رئیس دفتر آن شخص هماهنگ کنیم، اما امیرالمؤمنین علی (ع) در توصیف آسان بودن ارتباط با خداوند متعال میفرماید او با این همه جلال و عظمت ما را مجبور به آوردن واسطه و شفیع نکرده و هر کس بخواهد میتواند با او ارتباط مستقیم برقرار کند و مجبور به آوردن شفیع نیست.
حضرت در این بیان جبر بودن توسل و شفاعت را نفی میکنند نه جواز و مطلوبیت آن را و هرگز نمیتوان از این بیان برداشت عدم جواز و مطلوبیت توسل و شفاعت را داشت. (زیرا لازمهی بودن چیزی نبودن چیز دیگری نیست – دقت کنید).
از سوی دیگر در کتاب معتبر نهج البلاغه خطبهایی از حضرت موجود است که ایشان در مصیبت عظیم و جانکاه رحلت پیامبر خدا (ع) پس از ابراز عشق و علاقه خطاب به پیغمبر اکرم (ع) عرضه میدارند:
بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی! اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ، وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِکَ. (نهج البلاغه، خطبه 235)
ترجمه: پدر و مادرم فدایت باد! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن و همیشه ما را به خاطر داشته باش.
و اینگونه میان خودشان و خداوند متعال، حضرت رسول اکرم (ص) را واسطه قرار دادند. اگر واقعاً گفته ایشان در نامه 31 نفی توسل و شفاعت است پس چگونه (برخلاف سخن خود) میان خود و خداوند واسطه قرار داده و توسل نمودند؟ (دقت کنید)
ثالثاً: در جواز و مطلوبیت توسل و شفاعت به اذن خداوند تردیدی نیست؛ زیرا آیات و روایات زیادی به این موضوع دلالت دارد چنانکه خداوند متعال مىفرماید: «مَنْ ذَا الَّذِى یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ». (سوره بقره، آیه 255)
ترجمه: کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟
بنابراین کسى که دست به دامان پیامبر (ص) و امامان (ع) برای شفاعت (در دنیا یا آخرت) مىزند در کنار آن میدانند که ایشان اجازه شفاعت را از سوی خداوند دارند، لذا از خداوند میخواهد که اذن شفاعت را از آنها نگیرد، پس مکمِّل آن نیز ارتباط مستقیم با خداست.
بخاری نیز در صحیح خود از پیامبر اکرم (ص) نقل میکند که فرمودند:
«أُعْطِیتُ خَمْساً لَمْ یُعْطَهُنَّ أَحَدٌ قَبْلِی: نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِیرَةَ شَهْرٍ، وَجُعِلَتْ لِیَ الأَرْضُ مَسْجِداً وَطَهُوراً، فَأَیُّمَا رَجُلٍ فِی أُمَّتِی أَدْرَکَتْهُ الصَّلاةُ فَلْیُصَلِّ، وَأُحِلَّتْ لِیَ الْمَغَانمُ وَلَمْ تَحِلَّ لأَحَدٍ قَبْلِی، وَأُعْطِیتُ الشَّفَاعَةَ، وَکَان النَّبیُّ یُبْعَثُ إلی قَوْمِهِ خَاصَّةً وَبُعِثْتُ إلی النَّاسِ عَامَّةً». «صحیح بخاری، بخاری، محمد بن اسماعیل، ج1، ص 128 (بیروت، دار ابن کثیر، الیمامة، 1407ق) »
ترجمه: به من پنج چیز داده شده که به هیچکس قبل از من داده نشده است؛ یکى اینکه من تا مسیر یک ماه به واسطه ترس یارى شدم، دیگر اینکه زمین براى من محل سجود و منشأ طهارت قرار گرفته است. پس هرکس در امّت من نماز او فرا رسید باید نماز گزارد. و غنائم براى من حلال شده ولى براى هیچکس قبل از من حلال نبوده است. و به من شفاعت داده شده است. و پیامبران قبل از من تنها بر قومشان مبعوث مىشدند بر خلاف من که بر عموم مردم مبعوث گشتهام.
همانگونه که ارتباط مستقیم با خداوند در جاى خود محفوظ بوده و مسلمانان شب و روز از آن استفاده میکنند، توسل شفاعت نیز در جاى خود ثابت است؛ به تعبیر دیگر هر دو در کنار هم، دو راه به سوى رحمت خداوندند ولی هرگز یکدیگر را نفی نمیکنند.
شبهه چهارم: من از سخنرانی ایشان چنین برداشت کردم که قانع بودن در برابر نعمات الهی بیهوده میدانند! زیرا در دقیقه 3:26 کلیپ نامه 31 حضت علی (ع) به امام حسن (ع) گفتند:
دوستان ما باید تو زندگی مون یاد بگیریم که از خدا چیز زیاد بخواهیم، من همیشه در دوره هام هم میگم، میگم انسان موفق، انسان خوشبخت، انسان سعادت مند، کسی که از خدا خیلی چیز میخواد، خیلی خیلی زیاد، هرچقدر که میخوای از خدا بخواه، هرچقدر از خدا نعمت بیشتری بخوای به معنای اینکه تو بنده شایسته تری هستی به معنای اینه که تو خدا رو بیشتر باور کردی، فکر نکن اگه از خدا کم بخوای بهتره ها، اصلا خوب نیست، از خدا همیشه، بخواه، زیادشو بخواه، اگر باور داشته باشی بهت میده، از خدا همه چی بخواه، زیاد بخواه، از خدا همه چی بخواه، زیاد بخواه، تو زندگیم یاد گرفتم که در مورد خدا بسیار بسیار جاه طلب باشم، بسیار بسیار زیاد، خدا به افرادی که جاه طلبانی ازش درخواست میکنند نعمت های زیادی میده، هرچقدر که میخوای بخواه، هرچقدر که بیشتر بخوای بیشتر عطا میکنه، هرچقدر که کمتر بخوای کمتر عطا میکنه،اگر کم از خدا میخوایم باور نداریم خداوند رو.
پاسخ: بدون شک راضی و قانع بودن به نعمات الهی از صفات بسیار پسندیده مؤمن بوده که آیات کلام الله مجید، روایات معتبر و علمای اخلاق به آن اشاره و توصیه نموده اند به چند حدیث در این زمینه اشاره میکنم:
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: خوشا بحال آنکه با اسلام هدایت شود ومعیشت او به حد کفاف باشد و قناعت کند (نهج الفصاحه . شماره 1980 )
امام صادق علیه السلام می فرمایند: هر که به معاش اندک خدا راضی گردد خدا هم به عمل اندک او راضی شود. (اصول کافی. ج3 . ص207 . حدیث 3 )
امام رضا علیه السلام فرموده اند: کسیکه جز به روزی زیاد قناعت نکند، جز عمل بسیار او را بس نباشد و هر که روزی اندک کفایتش کند عمل اندک هم کافیش باشد. ( اصول کافی ج 3. ص 207. حدیث 5 )
حضرت علی علیه السلام فرموده است: به آنچه داده شدی قناعت ورز تا حساب روز قیامت بر تو سبک و آسان گردد. (میزان الحکمه . ج8 . ص 283 - 282 )
حضرت علی علیه السلام نیز فرمودند: خوشا بحال کسی که به یاد معاد و بازگشت باشد برای روز حساب کار کند و در زندگی به اندازه کفایت قناعت کند و از خدا راضی باشد. (نهج البلاغه فیض الاسلام حکمت 41)
شبهه پنجم؛ خیلی ها فکر میکنن بسم الله الرحمن الرحیم، «رحمن رحیم» بیشترین ترکیبی است که با کلمه رحیم آمده در حالیکه بسم الله الرحمن الرحیم فقط یک آیه هست در قرآن! بقیه جاها را ما خودمان گذاشتیم!!!!! فقط در سوره حمد بسم الله الرحمن الرحیم به عنوان آیه آمده است.
پاسخ: چگونه ایشان ادعا میکنند که بسم الله الرحمن الرحیم را ما خودمان گذاشتیم در حالی که قرآن از دستکاری مصوون است؛ خداوند در آیه 9 سوره حجر میفرماید:
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ.
ترجمه: بى تردید ما این قرآن را به تدریج نازل کرده ایم و قطعا نگهبان آن خواهیم بود.
ضمنا بنده از دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی چنین استفتاء کردم:
باسلام
اینکه در تفسیر نمونه، ج1، ص18 آمده که: از مجموع آنچه گفته شده چنین استفاده میشود که حتى اکثریت قاطع اهل تسنن نیز بِسْمِ اللَّهِ را جزء سوره مىدانند.
1- آیا آنچه نقل شد، مربوط به سوره حمد هست یا کل سوره های قرآن به جزء سوره مبارکه توبه؟
2- آیا بسم الله الرحمن الرحیم هایی که در غیر سوره حمد وجود دارد را ما خودمان گذاشتیم یا با همان بسم الله الرحمن الرحیم نازل شده است؟
ایشان چنین پاسخ دادند:
در میان دانشمندان و علماء شیعه اختلافى در این مسأله نیست، که بسم الله جزء سوره حمد و همه سوره هاى قرآن است، اصولاً ثبت «بسم الله» در متن قرآن مجید در آغاز همه سوره ها، خود گواه زنده این امر است، زیرا مى دانیم در متن قرآن چیزى اضافه نوشته نشده است، و ذکر «بسم الله» در آغاز سوره ها از زمان پیامبر تا کنون معمول بوده است.
جهت مطالعه بیشتر در این زمینه به کتاب «180 پرسش و پاسخ » ذیل عنوان"آیا بسم الله جزء سوره است؟" در آدرس زیر مراجعه فرمایید:
http://makarem.ir/compilation/
شبهه ششم: ایشان با ذکر سخن امام علی (ع) که فرمودند: (خداوند) هر گناه تو را یکی و هر نیکی تو را ده به حساب آورده است. میگوید:
ببین خدا چقدر مهربونه، بر عکس حرفهایی که به ما زدن ها! به خدا این ها برعکس حرفهایی که حد اقل به من زدن! حد اقل به من، یه حرفهایی دیگه ایی زدن!
من توی یه شهر مذهبی بزرگ شدم؛ من توی قم بزرگ شدم، بیست سالمو توی اون شهر زندگی کردم، دقیقا برعکس این حرفها رو در تمام جاهایی که مراکز دینی بوده، شنیدم، به خدا!
به من گفتند اگر کوچکترین خطایی کنی... اگه کوجکترین اشتباهی کنی....دیگه کارت تمومه... پل صراط پلی هست که باریکی مو و تیزی شمیر! به من احساس گناه دادن بخاطر اشتباهاتم، من و از خدا دور کردند، صبح تا شب این کارو کردند.
پاسخ: آقای عباس منش، خداوند در سوره زلزال قرآن میفرماید: فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ (7) وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (8)
پس هر که هموزن ذرهاى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (7) و هر که هموزن ذرهاى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید (8)
اما جناب عباس منش، تعبیر از مو باریکتر و از شمشیر تیز تر شاید کنایه باشد. شیخ طوسی (ره) در رساله «آغاز و انجام» که شامل مباحث مبدأ و معاد است در این باره مینویسد:
«اینکه صراط از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است ، یعنى هم تشخیص دادن وظیفه این چنین است و هم رفتن راه وظیفه اینقدر سخت است . انسان تا بخواهد بفهمد وظیفهاش چیست، مثل اینکه از راهى که از شمشیر تیزتر و از مو باریک تر است، مىگذرد. و بعد از آن که وظیفه را تشخیص داد وقتى بخواهد به آن وظیفه درست عمل کند، مثل آن است که مىخواهد از راهى که از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است عبور کند.»
از آنچه در مورد ایشان مطالعه کردم، بنده چنین برداشت کردم که ایشان تحصیلات حوزوی ندارند؛ چونکه در سایت خود چنین مینویسد:
هشدار به آقای عباس منش!
به وادی مهم نظر دهی در دین که تخصص آن را ندارید قدم مگذارید!
در این مسائل باید کارشناس های دین وارد شوند و حکم خدا را بگویند نه اینکه سلیقه یا افکار شخصی خود را که با دین حقیقی منافات دارد بر مردم تحمیل سازند!
اندوخته های ضد دینی خود را تبلیغ نکنید!
منابع استفاده شده در این اندک:
نرم افزار جامع التفاسیر نور
تفسیر نمونه
تفسیر نور
تبیان
پاسخگو
از این پس نظراتی که پشتوانه علمی نداشته باشد یا بی ربط باشد تأیید نمیشود.
اخیرا شخصی که دوره های جلسه ها و کنفرانسهای در ایران با موضوعات عزت نفس و اعتماد به نفس و موفقیت و ... دارد در یک کلیپ از آن مشاهده کردم که توسل و استمداد از اهل بیت را شرک و غلط معرفی میکند. بنده در وبلاگ خود، سخنان او را نقد کردم و با استفاده از آیات قرآن مشروعیت توسل را ثابت ساختم. الان اگر نام او در گوگل جستجو شود، برعلاوه که سایت او میاید؛ نقد من هم به سخنانش در مورد توسل و موضوعات دیگر دینی که منکر شده است میاید. سوال من این است: ممکن است کسی از سخنان اشتباه ایشان مطلع نباشد ولی با آمدن به سایت من از سخنان اشتباه ایشان مطلع شود و دیدش نسبت به ایشان تغییر کند؛ آیا بنده بخاطر این کارم گناه کردم؟ باتشکر
اینگونه پاسخ داده شد:
اشکالی ندارد و گناهی بر شما نیست و چنانچه پاسخ به شبهاتی که توسط شما بیان شده است عالمانه و مستدل باشد موجب روشنگری خواهد بود.