میخوام قدری خودمانی از کفر و شرک و سوءظنهای رایج به خدا بنویسم...
خب، بر اطرافیانم روشنه که قصد ازدواج دارم. هدفم از ازدواج ایجاد تسریع برای وصول به هدفِ منتخب زندگی و همچنین ایجاد نظم و کیفیت بیشتر در زندگی هست.
قدمهای اولیه رو جهت ازدواج برداشتم، اما برخی افراد و برخی (...) بهجای اینکه در این امر خیر کمک کنند، سعی میکنند با ترساندن من از فقر و گرسنگی و مخارج زندگی و احتمالات منفی روحیهی کفر و عدماعتماد به خدا را تلقین کنند! ببرو بزرگوار! مرا به خیر تو امید نیست، شرّ مرسان!
از بنیان فکری این افراد بگم:
1- افرادی هستن که آیهی «اللَّهُ یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ» النعکبوت / 21 (خداست که به هرکس بخواهد بسط در رزق میدهد و به هرکه بخواهد تنگ میگیرد و همانا خداست که به هر شیئی علیم است) را در عمل قبول ندارند، گویا خود را فاعل مستقل گشایش و تنگی روزی میبینند!
مگر غیر از این است که روزیِ هرکس مشخص و تعیینشده و مقدر است؟ مگر غیر از این است که تا تمام روزی خود را دریافت نکنیم از دنیا نمیرویم؟ مگر غیر از این است که هرکس روزی خودش را دریافت میکند؟ خب خدا، رزاق است و همه مرزوق اوییم. حالا آن فردی که شما تا حالا با او ازدواج نکردی هم مرزوق خداست، اگر شما دو نفر ازدواج کنید و زیر یک سقف بروید چه مشکلی پیش میآید؟ آیا خدا دیگر رازق نیست یا شما از سلطه رزق الهی خارج میشوید؟
2- افرادی هستن که قائلن برای ازدواج خوب، حتماً بایستی پول زیادی داشتی باشی تا بتونی ازدواج خوب و موفقی داشته باشی. درواقع تکیهگاه و بنیان و بنیاد یک ازدواجِ خوب رو پول میدونند. اصلاً و اساساً تکیهگاه هر خوبیای رو پول میدونن، با پول احساس کاذب آرامش و موفقیت میکنند «وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْکمْ جِبِلًّا کثِیرًا...» و با این پشتوانههای خیالی و فرضی خوشند و زندگی میکنند! هرکسی هم که فاقد چنین پشتوانههای باشد را ابله، امّل، بیعقل، بیخرد، بیفکر، بیمهابات و بی... میدانند!
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «من ترک التزویج مخافة الفقر فقد اساء الظن بالله-عزوجل- انّ الله عزوجل - یقول: «إن یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله»¬ من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 251 (هر کس از ترس فقر ازدواج نکند به خدا سوءظن برده. زیرا خداوند میفرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل خودش بینیاز میکند)
3- افرادی هستن که قائلن بایستی به یک درآمد قابلتوجه و یک دارایی ذخیرهشده برسی و بعد زندگی مشترک را شروع کنی! درواقع قائل هستند که باید «دیگری» بشوم و ازدواج کنم و «منِ» فعلی را شایسته و مناسب ازدواج نمیدانند.
من نمیدونم اساساً چنین تفکری مستند به کدام وسوسهی شیطانیست؟! این چه جهلی است! مگر میشود همهی مردم در یک سطح قرار بگیرند؟! چرا به جای اینکه سالها زور بزنم و پول جمع کنم و دل به این پولها خوش کنم که اینها تکیهگاه باشند به خدا توکل نکنم و با وضع و شرایط موجودی که الان هستم و واقعی هست ازدواج نکنم؟!
من کسی هستم که هستم، واقعیت خودم و شرایطم را پذیرفتم و بایستی با همین شرایط با موردی که اصول و پایههای فکری و اعتقادی و اخلاقیاش همسو با من است ازدواج کنم. صبر کردن برای تغییر شرایط بسیار احمقانه است. چون اولاً دین چنین دستوری نداده که برای تغییر شرایط صبر کن. دوماً ممکن است تغییر شرایط حاصل نشود، سوماً فرضاً تغییر شرایط داده شد به چه بهایی؟ به بهای صبرهای چندساله؟ یا خداینکرده افتادن در گناه؟ یا بالارفتن سن ازدواج؟ یا مشکلات روانی - عاطفی؟ بیاییم خودمان باشیم.
4- افرادی هستن که قائلن اگر فرضاً کسی حاضر باشد با این شرایط موجودی که دارم دختر به من بدهد قطعاً آن دختر یا ترشیده است، یا مطلقه و بیوه است، یا زشت است، یا حتماً یک مشکلی دارد که حاضر شده با شرایط من بسازد و زیر یک سقف برود.
اولاً دخترهای روشنفکر و باایمانی هستند که مثل شما توکل و اعتماد بر پول و اعتباریات ندارند تا اگر شخصی فاقد اینها بود را بیهمهچیز قلمداد کنن!
دوماً، فرضاً چنین دختری سنبالا یا مطلقه / بیوه و یا چندان زیبا نباشد، چه اشکالی دارد؟ [البته در توصیههای دینی ازدواج با دختر باکره ارجحیت دارد] اما بههرصورت برای من فرقی بین ازدواج با خانمی که از من بزرگتر هستند یا زیبایی صورت چندانی ندارند یا حتی معلولیت جسمی دارند یا همهی اینها رو باهم دارند لذتبخشتر از ازدواج با کسی است که فاقد این معایبِ عرفیِ اجتماعیِ اعتباری است [چون اینطوری با یک تیر دو نشان زده شده] اینها رو برخلاف شما که عیب میبینی، من حُسن میبینم. هدفم از ازدواج اهداف و آرمانهایی است که اگر در آن همسرم مطلقه / بیوه باشد و از من بزرگتر باشد و زیباصورت نباشد به آن اهداف لطمهای نمیخورد، البته این به بدان معنی نیست که چشمهایم را خواهم بست و ... نه! قطعاً دنبال همسر زیبا هستم اما نه زیبایی موقت و اعتباری، دنبال زیبایی هستم که با پیرشدن یا سوختن یا مریضی از بین نرود، زیبایی که فراتر از زیباییهای موقت باشد.
5- افرادی هستن رسومات خودساختهی خودشان و ولیمه دادن را در قالب عروسی به شکل وسیع برخلاف خدا و پیامبر و اهلبیت علیهم السلام واجب میدانند!
آه از مردمی راه خودترسیمکردهی خودشان را بر راهی که خدایشان برایشان ترسیم کرده ارجحیت میدهند «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَی مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَی الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کانَ آبَاؤُهُمْ لَا یعْلَمُونَ شَیئًا وَلَا یهْتَدُونَ» المائده / 104 (و چون به آنان گفته شود به سوی آنچه خدا نازل کرده و به سوی پیامبر [ش] بیایید می گویند آنچه پدران خود را بر آن یافتهایم ما را بس است آیا هر چند پدرانشان چیزی نمیدانسته و هدایت نیافته بودند)
وقتی که توانِ اقتصادی در آن حد نیست که رسومات کامل انجام شود بهجای اینکه مشکل توان اقتصادی را با به تأخیر انداختن ازدواج و قرض و سختی برطرف کنید، چرا رسومات مندرآوردی را تعطیل نمیکنید؟ «إِنْ هِی إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّیتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُکمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ یتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَی الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَی» النجم / 53 (اینها چیزی نیستند جز اسمائی که خود و پدرانتان نامگذاری کردیدشان، خداوند هیچ دلیلی بر آنها نفرستاده است. پیروی نمیکنند مگر از ظن و هوای نفسانی درحالیکه از جانب ربّشان برایشان هدایت آمده) خودتان به دستت خودتان، خودتان را در هچل میندازید و بعد میگویید چرا اینهمه مشکلات و سختی و ...
بله قبول، ولیمه دادن مستحب است، اولاً بقیه کارهای مستحبی را تمام و کمال انجام دادین که به این مستحب گیر دادید؟! نگین که بهخاطر خدا میخواهید عمل به مستحب کنید چون این مستحب میتونه در زمینه تفاخر و پُزدادن استفاده بشه اصرار دارین.
دوماً خیلی خب باشه! این مستحب را هم انجام میدیم، ولی به اندازهی توان خودمان نه به اندازهی توان آقای فلانی. اگه توانم پانصد هزارتومان هست و با این هزینه میتونم 40 نفر را در خانهی خودم ولیمه بدهم آیا در این صورت مستحب انجام نمیشود؟
چرا توان و شرایط خودمان را نمیخواهیم باور کنیم و بپذیریم و بر طبق آن عمل کنیم؟!
توی حرم امام رضا علیه السلام بودم با یک روحانی گرم گرفتم، روحانی میگفت زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم جوانی نزد حضرت آمد و گفت یا رسول الله! گرسنهام. حضرت فرمودند برو زن بگیر. دوباره آمد حضرت باز همان فرمایش را تکرار کردند. بار سوم جوان آمد و روی شکم خود زد و گفت یا رسول الله! گرسنهام! بازهم حضرت فرمودند برو زن بگیر.
به روایت که دقت کنین متوجه میشیم نگاه ما به ازدواج 100% برعکس نگاهی اسلامی است. در نگاه اسلامی اگر پول نداری، اگر کار نداری، اگر سربازی نرفتی، اگر مدرک و ماشین و خانه و ... نداری بازهم توصیه به ازدواج شدیم، درواقع ازدواج را مؤثر و سبب برکت در بهدست آوردن پول و سایر رفاهیات میداند. اما ما میگوییم نه! اول باید خانه و شغل و مدرک و ... داشته باشی بعد ازدواج کنی! «فَأَینَ تَذْهَبُونَ» کجا میرید؟
در پایان عرض کنم به تأخیر انداختن ازدواج بهخاطر نداشتن یا کم داشتن پول، شغل، خانه و اسباب وسیله و ... هیچ توجیه منطقی و دینی ندارد و اصل ازدواج کردن ربطی به این مسائل ندارد، این ما هستیم که با قواعد خودساخته و خیالی زندگی را بر خود سخت میکنیم.