جمعه ۱۰ مهر ۹۴
«انت یحیی و یمیت»
میخندم... نه به خاطر اینکه امروز، روز تولدم است، تولد من و امثال من، نه تنها خنده ندارد بلکه روز حزن و اشک و خوف و گریه و عزاداری است.
راستی برای چه بخندم؟ برای سرمایه ی مصرف نشده و آب شده ی عمرم؟ برای اینکه با دست خالی روز به روز و سال، به انتهای عمر نزدیک میشوم؟
مثال من به شاگردی میماند که نه درسی خوانده و نه جهدی کرده و دم به دم شاهد نزدیک شدن خود به امتحان است... آیا احساس نزدیکی به امتحان برای چنین فردی خوش آیند است؟ یا یخ فروشی که شاهد آب شدن یخ های خود است درحالیکه خریداری نداشته...
البته انبیاء الهی، امامان معصوم و اولیاء الهی از چنین حالتی مسثتنی هستند، آنها به شاگردانی میمانند که از فرط تلاش و کوشش، مشتاق امتحان هستند تا به مقصود رسند.
آنها مصداق آیه شریفه: أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ (یونس، 62) هستند؛ که خوف و حزنی ندارند!
خنده ی من نه از جهت روز تولدم است؛ بلکه از این جهت است که امروز، روز عید سعید غدیر خم است؛ روز اکمال دین و اتمام نعمت! روزی که حضرت پیامبر (ص)، حضرت علی (ع) را به دستور خداوند به امامت و ولایت بعد از خود منسوب نمود و فرمودند هر که من مولایم اویم، علی مولای اوست!
این عید خجسته بر همه مسلمانان جهان مبارک باشد!